تزیین شب یلدا سنتی + این عکس ها تداعی کننده خاطرات شیرین شماست
تزیین خیار برای سالاد + زیباترین و جالب ترین تزیینات خیار را اینجا ببنید
تزیین خیار برای سالاد تزیین خیار برای سالاد + زیباترین و جالب ترین تزیینات خیار را اینجا ببنید در سایت پرشین زی . امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما قرار گیرد. سالاد …
تزیین پیازچه + بهترین و جدیدترین ایده ها برای تزیین پیازچه سبزی خوردن
تزیین پیازچه تزیین پیازچه + بهترین و جدیدترین ایده ها برای تزیین پیازچه سبزی خوردن در سایت پرشین زی . امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما قرار گیرد. وجود سبزی خوردن در …
مدل مانتو زنانه + زیباترین سبک های مانتو زنانه زمستان ۱۴۰۲ را اینجا ببینید
مدل مانتو زنانه مدل مانتو زنانه + زیباترین سبک های مانتو زنانه زمستان ۱۴۰۲ را اینجا ببینید در سایت پرشین زی . امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما قرار گیرد. مانتو پوشش اصلی …
تزیین شب یلدا سنتی
تزیین شب یلدا سنتی + این عکس ها تداعی کننده خاطرات شیرین شماست در سایت پرشین زی . امیدواریم که این مطلب مورد توجه شما قرار گیرد.
در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست
کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام
مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام
در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام
در همان یلدا مرا تا صبح ،دل زد فال عشق
فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام
فال تا آمد مرا گفتی که دیگر، مرده دل
وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام
خوب می دانم قماری بیش این دنیا نبود
من ولی در حسرت بُردی، خمارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شب های سرما
یادتون همیشه باما
دل خوش باشه نصیبت
غم بمونه واسه فردا
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر درِ اربابِ بیمروّتِ دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی
از نظرِ رهرُوی که در گذر آید
صالح و طالِح مَتاعِ خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبلِ عاشق، تو عمر خواه که آخِر
باغ شود سبز و شاخِ گُل به بر آید
غفلتِ حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
حافظ
من پاره های قلبم و در اشک جاری ام
خونابه ای به وسعت یک زخم کاری ام
چون قلب دیرسال تراشیده بر درخت
تنهاترین نشانه یک یادگاری ام
یلدای من که ثانیه شوم ساعت است
ای وای بر حکایت شب زنده داری ام
زندان شیشه بود جوابم که چون گلاب
دیدم سزای خنده شوم بهاری ام
من دست بر کمر زده ام از خمیدگی
جز دست من نکرده کسی دستیاری ام
غم زوزه جراحت گرگم به کوهسار
با درد خویش هم نفس بی قراری ام
چون سایه ی طویل درختم که در غروب
هر لحظه بیشتر ز تن خود فراری ام
بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بی بند و باری ام
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
کنون امید بخشایش همیدارم که مسکینم
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که میسوزد به بالینم
سعدی
چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر
تو گر باهشی مشمر او را به دوست
کجا دست یابد بدردت پوست
شب اورمزد آمد و ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
کنون کار دیهیم بهرام ساز
که در پادشاهی نماند دراز
فردوسی
آری تو نوشتی
من خواندم
تو خواندی من گوش سپردم
تو بودی و من نگاهت می کردم
تو بودی و عشق بود
و عشق و عشق
تو بودی مهربانی بود و امید
چشمان تو بود و یک دنیا زندگی
آری عزیزم
آری امشب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب هندوانه
و شب آزادی و شب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
وقتی پاییز تموم میشه
زمستونم شروع میشه
برف میاد فراوان
تو کوچه و خیابان
یلدا شب اولشه
شادی و شور همراهشه
همه میان به دور هم
میخوریم آجیل و انار و هندونه
همیشه یلدا یادمون میمونه
همیشه یلدا یادمون میمونه
سی ام آذره و یک شب زیبا
یه شب بلند به اسم شب یلدا
شب شب نشینی و شادی و خنده
شبی که واسه همه خیلی بلنده
همه اهل خونه خوشحال و خندون
آجیل و شیرینی و میوه فراوون
شب قصه گفتن و یاد قدیما
قصه لحاف کهنه ننه سرما
شب یلدا که سحر شد، فصل پاییز میره
جای پاییز رو زمستون میگیره
ننه سرما باز دوباره برمیگرده
کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده
بلندترین شب کدومه؟
شبی که به یاد میمونه؟
شب قشنگ یلدا
شب بلند یلدا
در این شب سرد و قشنگ
با میوههای رنگارنگ
سیب و انار و هندونه
مزش چه به یاد میمونه
آخ مزش چه به یاد میمونه
مادر بزرگ خوبم
قصه میگه یه عالم
قصه خوب و زیبا
از شب سرد یلدا
۲- باز شب یلدا اومد
بلندترین شب سال
منتظرش میشینیم
از سال پیش تا امسال
همون شبی که میگن
بلندتر از هر شبه
شبهای بعد یلدا
کوتاه و کوتاه تره
همه ما جمع میشیم
خونه مادر بزرگ
میشینیم زیر کرسی
هم کوچیک و هم بزرگ
روی میزش نشسته
قاچهای هندوونه
یه کاسه بزرگش
انار دونه دونه
کیشمیش و پسته میده
با آلو و توت خشک
نقل و نبات شیرین
به هر کی میده یه مشت
آخ که شبهای یلدا
چه شور و حالی داره
هر کسی زود نخوابه
یک شب عالی داره
شب يلدا ، شب يلدا ، عطر پيرهن تو داره
شب يلدا ، شب يلدا ، تو رو ياد من مي ياره
واسه ي نشستن غم ، روي قلب پاره پارم
عطر پيرهن تو رو بس ، ياد اسمون تارم
یلداتان مبارک
دوباره نوبت دیدار یلداست
بدون یار این یلدا چه تنهاست
وجودش نور در این تیره شب بود
بدونش این شب یلدا و سرماست
دگر یلدا برایت دل ندارم
نگاهم منتظر بر نور فرداست
همه در شور این یلدا بهارند
انار سرخ بر سفره چه زیباست
ندارم جز تو امشب آرزویی
که با تو هر شب من مثل یلداست
بخوان برایم از غزل های حافظ
بگو که غزل وار دوستم می داری
بگو این حس برایم همیشگی ست
من دوست دارم تکرار را
تکرار شب های یلدا را
تکرار دستانت را
وقتی پشت پنجره
دانه های برف آرام آرام
بر زمین خیس می نشیند و آب می شود
مثل نگاه تو در دل من
و طنین صدای تو
لابلای غزل های حافظ
یلدا چه شبی پر از حکایت
دلداده به هم پر از حمایت
یلدا شب ما شب قشنگییست
سفره دلمون پر از یه رنگیست
یلدا رو ببین سالی گذشته
در فراق یار حالی گذشته
یلدا شبیه که دوستی کاشتیم
آن شب جای قهر آشتی داشتیم
یلدا میمونه تو خاطراتم
تا یلدای بعد من با هاتم
شب یلدا ز راه آمد دوباره بگیر ای دوست! از غمها کناره
شب شادی وشـور و مهربانی است زمان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارها تا تازه گردد محبت نیز بی اندازه گـردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمام اهل فامیل شده بر پا بساط میوه – آجیل
ز خوردن خوردنِ این شام چلّه شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!
همه با انتظاری عاشقانه نظر دارند سوی هندوانه!
نشسته با تفاخر توی سینی کنارش چاقویی را هم ببینی
چو گردد قاچ قاچ آن هندوانه شود آب از لب و لوچه روانه!
بساط خنده و شادی فراهـم اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تر جوک بگویند دل از گرد و غبار غـم بشویند
کسی را گر صدایی نیم دانگ است در این محفل پی تولید بانگ است!!
زند با “ای دل ای دل” زیر آواز ز بعد آن “هاهاها”یی کند ساز!
ببندد چشم و جنباند سرش را بخواند شعرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان خرامان می رسد از ره زمستان
شمردم من ز چلّه تا به نوروز نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
کنون معکوس بشمارید یاران که در راه است فصل نوبهاران….
سفیدی برف را برای روحت
سرخی اناز را برای قلبت
شیرینی هندوانه را برای عشقت
و بلندای یلدا را برای زندگی قشنگت آرزومندم
یلداتون مبارک
دوباره نوبت دیدار یلداست
بدون یار این یلدا چه تنهاست
وجودش نور در این تیره شب بود
بدونش این شب یلدا و سرماست
دگر یلدا برایت دل ندارم
نگاهم منتظر بر نور فرداست
همه در شور این یلدا بهارند
انار سرخ بر سفره چه زیباست
ندارم جز تو امشب آرزویی
که با تو هر شب من مثل یلداست
شب بود
شبی جدا از شب های سپری شده
شبی پر از خاطره
پر از هیاهو
پر از احساس پرواز
شبی آکنده از نیاز
شبی بود از شب های اول زمستان
شبی در ظاهر سرد
اما در وجود ما بود گرم
گرم در باطن انسان ها
شبی گرم به خاطر احساس شادی
به خاطر احساس علاقه عاشقان
شبی بود از شب های دی ماه
شبی که همه مردم شاد بودند
همه می خواستند باشند میهمان مهربانی
می خواستند باشند در خاطره این شب جاودانی
آنها پر بودند از عشق
پر بودند از بوی بهار
پر بودند از بوی خاک تازه باران دیده
این شب:
شب یلدا بود
شب خاطره ها
شب با هم بودن و در کنار هم
شب احساس آزادی و رهایی
شب پرواز و جدایی
جدایی از غم و اندوه
شب دوباره زیستن
دوباره نگریستن
نگریست به دنیای پر از زیبایی
با تمام سختی و نگرانی ها
شب زیستن با تمام ای کاش ها و امیدها
بلی
بود شب یلدا
بهترین شب سال های عمر ما